بهزیستن یا بهداری؟ ضرورت تقویت گفتمان اجتماعی در دولت چهاردهم

سازمان بهزیستی به عنوان متولی اصلی سلامت اجتماعی در کشور شناخته می شود و به طیف متنوعی از گروه های هدف از جمله زنان سرپرست خانوار، معلولین، کودکان بد/بی سرپرست، کودکان کار و خیابان، معتادان، سالمندان، زنان و دختران در معرض خشونت و … ارائه خدمت می کند. به نوعی می توان گفت وظیفه اصلی سازمان بهزیستی “بهزیستن اجتماعی” و “ارتقاء کیفیت زندگی” مخاطبان خود است که اتفاقاً به عنوان هدف غایی حرفه مددکاری اجتماعی نیز در نظرگرفته می شود. بطوریکه در آخرین تعریفی که از مددکاری اجتماعی وجود دارد توسعه و تغییر اجتماعی، انسجام اجتماعی و توانمندسازی به عنوان خط مشی هایی تاکید شده است که با تکیه بر علوم اجتماعی، علوم انسانی و دانش بومی، افراد و ساختارها را در مقابله با چالش های زندگی و ارتقاء رفاه و بهزیستن اجتماعی هدایت می کند. با این وجود به نظر می رسد در طول سال های گذشته همواره بٌعد اجتماعی سازمان بهزیستی مورد بی مهری قرار گرفته است که یکی از دلایل اصلی آن می تواند ریشه تاریخی در وابستگی سازمانی بهزیستی در گذشته به وزارت بهداری سابق داشته باشد. انتظار می رود بعد از تفکیک وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و وابستگی سازمان بهزیستی به این وزارت خانه گفتمان اجتماعی این سازمان نیز تقویت شود و به خصوص از ظرفیت مددکاران اجتماعی و سایر متخصصان علوم اجتماعی در مسئولیت ریاست سازمان و همچنین سایر رده های مدیریتی بیش از پیش استفاده شود. علاو بر این ها، اکنون نه تنها گروه هدف بهزیستی گریبان گیر مسائل و مشکلات مختلفی هستند بلکه خود ساختار سازمان بهزیستی نیز نیاز به تیمار و ترمیم دارد. برای بهبود این شرایط به نظر می رسد کسی که در آینده به عنوان رئیس سازمان بهزیستی انتخاب می شود بایستی از منظر گفتمان اجتماعی چند رویکرد را که در ادامه به طور مختصر اشاره می شود در دستور کار خود قرار دهد.

جامعه محوری به جای مددجو محوری: تعدد مسائل و مشکلات مددجویان سازمان آنقدر زیاد است که بعضاً زمان ایجاد تغییرات زیربنایی و حرکت به سوی جلو را گرفته و رئیس سازمان و همکاران آن درگیر روزمرگی و نهایتاً تکرار چرخه معیوب مدیریتی می شوند. در حالی که اگرچه پاسخ به دغدغه ها و امورات مددجویان اولویت دارد اما بایستی در طی چشم انداز چندساله، سیاست ها، برنامه ها و مداخلات به سمت اقدامات جامعه محور سوق پیدا کند.

دارایی محوری به جای مشکل محوری: اگرچه در رویکرد سنتی، خدمات از مشکل آغاز می شد اما در رویکردهای نوین اجتماعی، تاکید بر نقاط قوت و دارایی ها و توانایی های افراد، گروه ها و اجتماعات است. همه افراد حتی آنهایی که در سخت ترین شرایط قرار دارند بلاخره نقاط روشنی در وجود خود و شبکه اجتماعی پیرامون شان دارند که بایستی در طراحی و اجرای برنامه ها و مداخلات مورد توجه قرار گیرند.

دانایی محوری به جای تجربه محوری: هر اقدامی در سازمان بهزیستی باید مبتنی بر شواهد متقن علمی، رویکردهای چندرشته ای و تیمی و امتحان پس داده باشد. متاسفانه در گذشته بعضاً تغییرات ساختاری یا محتوایی اتفاق افتاده است که کار کارشناسی کافی روی آن صورت نگرفته و زمان و منابع زیادی برای اصلاح مجدد آن باید هزینه شود. البته این امر نباید مانع اجرای برنامه های خلاقانه و مبتکرانه شود.

توانمندسازی به جای خیریه محوری: این مفهوم در باورها و سنت های ما ریشه دارد که به جای ماهی دادن باید ماهیگیری آموزش بدهیم. به واقع رویکرد خیریه ای هم بر خلاف منافع گروه هدف، سازمان بهزیستی و به طور کلی جامعه است و بایستی پیوست توانمندسازی در هر برنامه و اقدام بهزیستی پیش بینی شده باشد.

امیر مغنی باشی

عضو هیات مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران و استادیار گروه مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی

منبع:خبرگزاری ایرنا